عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ،
پرسیدند : کجا میروی ؟
گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم
و با آب جهنم را خاموش کنم
گفتندش چرا ؟
گفت : تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند ،
نه به خاطر عیاشی در بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم
فقط به خاطر بزرگیش ،
فقط به خاطر مهربانیش ،
فقط به خاطر رزاق بودنش ،
فقط به خاطر خوده خودش
به خاطر تمام الطافش...
نظرات شما عزیزان: