زیباترین ها درباره خدا


بسم الله الرحمن الرحیم

- بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

- خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

- خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

- این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

- وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

- یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

- کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

- آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

- کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

- خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.

الله

- ما خلیفه ی خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

- آنکه  خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

- خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

- بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

- روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

- برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

- شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

- به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

- چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

- امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

-اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

- وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

- آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشه ی من و تو.

- خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

- خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.



نویسنده :
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 10:48
شکایت گنجشک از خدا


 

«فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان

اين گونه مي گفت :مي آيد ، من تنها گوشي هستم كه

غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را

در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي

از درخت دنيا نشست .فرشتگان چشم به لبهايش دوختند ،

گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :با من بگو

از انچه سنگيني سينه توست .گنجشك گفت لانه كوچكي داشتم ،

آرامگاه خستگيهايم بود و سرپناه بي كسي ام . تو همان را

هم از من گرفتي .اين توفان بي موقع چه بود ؟

چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود ؟

و سنگيني بغض راه بر كلامش بست .

سكوتي در عرش طنين انداز شد .فرشتگان همه سر به زير

انداختند .خدا گفت :ماري در راه لانه ات بود .خواب بودي

باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند . آنگاه تو از كمين مار

پر گشودي .گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود .

سپس خدا گفت :چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو

دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي اشك در

ديدگان گنجشك نشسته بود .ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت .

هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد »


نویسنده : استاد
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 10:46
دانستن یا ندانستن


دانستن جرم کمی نیست…

وقتی که… 

بدانی و عمل نکنی...

بدانی و بگذری…

بدانی و نادیده بگیری…

بدانی و بشکنی…


نویسنده : استاد
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 10:42
انتظار یار


گاهی خیال می کنم از من بریده ای

بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

از من عبور می کنی و دم نمی زنی

تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای

یک روز می رسد که به آغوش گیرمت

هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای


نویسنده : استاد
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 10:40
خدایا


 
 

اس ام اس

خدایا!
میشه چند لحظه وقتتو بگیرم
این دفعه چیزی ازت نمی خوام
فقط می خوام خیلی ساده بگم
ممنون برای همه چیز…


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:59
خدا


 
 

اس ام اس

ازم پرسید:تا حالا عاشق شدی؟

گفتم:اره...گفت:چند بار؟گفتم:یک بار...گفت:پس میدونی عشق اول هیچ وقت از یاد نمیره؟گفتم:اره مطمینم.گفت:چجوری باهاش اشنا شدی؟گفتم:از بچگی باهاش بزرگ شدم تا چشم باز کردم تا الان اونو دیدم.گفت:باهاش در ارتباطی؟گفتم:اره همیشه با همیم.بغض کردم که گفت:بهش میرسی؟اشکم سرازیر شد گفتم:اره.گفت:منم عاشقم خیلی می خواستمش زیبا بود ولی نرسیدیم.گفت:خوشبحال عشقت چقدر خوشحاله که تو رو داره و اینقدر عاشقشی.گفتم:من خوشبخترم که اون عاشقمه.گفت:حالا کی هست اسمش چیه؟خوشگله؟گفتم:مطمینم از عشقه تو خوشگل تره اسمش رحمان رحیم و زیده اسماش ولی من صداش می زنم خدا...


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:58
گاهی گمان نمیکنی ومیشود


 
 

اس ام اس

گاهی گمان نمی کنی و میشود                                                                                                                       گاهی نمیشود ک نمیشود                                                                                                                              گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است                                                                                                                  گاهی نگفته قرعه بنامت میشود                                                                                                                    گاهی گدای گدای و بخت نیست                                                                                                                      گاهی تمام شهر گدایت میشود........


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:57
بالاترین وزنه...


 
 

اس ام اس

 از حسین رضا زاده پرسیده بودن

بالاترین وزنه چندکیلو هستش که

یه نفر بزنه بهش بگن پهلوان؟

آقای رضازاده درجواب گفتن

بالاترین وزنه یه پتوی 400یا500گرمی هستش

که صبح باید بلند کنیم تا نماز صبح یا نماز شب

رو بخونیم

هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه بهش میگن

پهلوان...


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:56
نامه


اس ام اس


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:55
نگران


 
 
 

اس ام اس

نگران فردايت نباش...

خداي ديروز و امروزت،

خدای فردا یت هم هست...

خوشبختي يعني نگاه خدا .


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:54
اگــر


 
 

اس ام اس

 

اگــــر زمین جای قشنگی بود ...

خــــــــــدا در آسمانها نبــــــود ...


نویسنده :
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 9:50
منکر خدایی


ای فرزند آدم تا چه اندازه از من شکایت می کنی ،

و چقدر مرا به فراموشی می سپاری ،

و چه مقدار ناسپاس من هستی ؟!

با اینکه من ( اصلاً ) ظلمی به بندگان نمی کنم ،

و تا چه زمان نعمت مرا انکار می کنید با اینکه

روزی هر روز از جانب من برای شما می آید ،

و تا چه زمان منکر خدائی و ربوبیّت من هستید

با اینکه پروردگاری جز من برای شما نیست ،

و تا چه زمان از من روی برمی گردانید و اعراض می کنید

با اینکه من با شما چنین نکرده ام ...(حدیث قدسی)

قربونت برم خدا چقدر غریبی روی زمین...


نویسنده : استاد
تاریخ : پنج شنبه 13 آذر 1393
زمان : 11:31
صدای باروان


به صدای باران گوش کن ، نغمه ها دارد با خود

فریادها می کشد از درد از غم... 

ساليان سال است كه باران مي بارد

و ساليان سال است كه خدا مي گريد!!

و هر بار كه باران مي بارد

او دلش از يكي از بندگانش ميشكند!


نویسنده : استاد
تاریخ : پنج شنبه 13 آذر 1393
زمان : 11:28
عاشقمه


میگن خـــــــــدا  

 هرکیو بیشتر دوســــت داره

 بیشتر امتحانش میکنه..... 

 اینطوری که من حساب میکنم

 خـــــــــدا  عاشقمــــه!

آره عاشقمـــــــــــــــــــــــه ...


نویسنده : استاد
تاریخ : پنج شنبه 13 آذر 1393
زمان : 11:24
همنشین صابران


 بگرفت دُم مار را یک خارپُشت اندر دهن

سر درکشید و گِرد شد مانند گویی آن دَغا

آن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها

بی صبر بود و بی‌حیل ،خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلِقا

بر خارپشتِ هر بلا ،خود را مزن تو هم هلا

ساکن نشین وین وِرد خوان جاءَ القَضا ضاقَ الفَضا

فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین

ای همنشین صابران افرَغ عَلَینا صَبرَنا

رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر

مر صابران را می‌رسان هر دم سلامی نو ز ما

«مولانا»


نویسنده : استاد
تاریخ : پنج شنبه 13 آذر 1393
زمان : 11:8


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.